یکی از مهمترین موارد فعالیت های موسیقایی، “تاثیر آن بر روی مهارت های کودکان” است. مطلبی که همیشه آرزوی افرادی مانند ( اُرف، دالکروز، مونتهسوری، کودای، سوزوکی… ) بوده است.
بر عکس تصور والدین، یک مربی موسیقی کودک، هدفش، آموزش موسیقی صرف به کودکان نیست بلکه، هدف او، گسترش مهارت های کودکان است که به صورت غیر مستقیم از طریق فعالیت های موسیقایی به کودکان آموخته می شود. در کنار این آموزش اصلی ( گسترش مهارتهای کودکان ) به طور قطع و یقین کودک شما موسیقی را فرا می گیرد چون بخشی از آموزش مهارت ها است. اجرای یک آهنگ توسط کودک، با سازهای کودکان مانند ” زایلوفون “، ” بلز “، ” فلوت ریکوردر” از نظر علمی به این معنا است که:
-کودک می تواند به مدت معنا داری بر روی چیزی متمرکز شود؛
-کودک شما دارای حرکات درشت مناسبی است؛
-کودک شما تطابق چشم و دست را دارد؛
-کودک شما می تواند دارای یکپارچگی حسی مناسبی باشد. ( اجرای آهنگ و خواندن شعر آن به صورت همزمان )
( Sensory Integration ) یکپارچگی حسی عبارت است از وجود ارتباط بین حس های جداگانه که سازماندهی تجربیات فرد به آن بستگی دارد.
-کودک دارای حرکات ظریف مناسبی است؛
-کودک دارای آگاهی از بدن است؛
-کودک شما برتری جانبی دارد. ( Laterality ) ترجیح در استفاده از سمت راست یا چپ بدن. رشد برتری جانبی یا جهت یابی ( directionality ) کودک را قادر می سازد تا از بدن خود آگاهی یابد که این به نوبه خود در فعالیتهای هماهنگ مهم است.
موارد فوق الذکر نمونه ای از تاثیر موسیقی بر روی کودکان شما، از نظر علمی است. با توجه به این نکات، اهمیت فعالیت موسیقایی بر روی کودکان فراتر از چیزی است که تا کنون میدانسته ایم. به همین خاطر است که فعالیت یک مربی موسیقی کارآزموده و آگاه، از آموزش موسیقی صرف به کودکان فراتر رفته، و به گسترش مهارتهای کودکان متمرکز می شود.در بسیاری از مواقع مربیان با والدینی برخورد میکنند که اصرار به آموزش موسیقی صرف، مثلا” زدن یک آهنگ، دارند. این نوع تفکر و برخورد با موسیقی و فعالیت موسیقایی کاملا” نادرست بوده و این قبیل والدین، پیشرفت کودکان خود را متوقف می کنند. گسترش مهارت های کودکان به طور مستقیم بر آموزش و پرورش کودکان موثر بوده و می تواند آینده کودکان ما را تحت تاثیر خود قرار دهد.به طور مثال، کودکان باید مفهوم کار گروهی و ارتباط با افراد گروه و تعامل اجتماعی را بیاموزند در غیر این صورت، این نوع کودکان نمی توانند در اجتماع روابط درست و صحیحی برقرار کنند و به همین علت، نمیتوانند در کار ثابتی باقی بمانند و مجبور به تغییر محل کار خود می شوند و اعتقاد دارند که کسی آنها را نمی فهمد. اما هیچ وقت به این فکر نکرده اند که شاید آنها نحوه برقراری ارتباط صحیح با اجتماع را نمی دانند.( حتما” به چنین افرادی برخورد کردهاید ) مخصوصا” در جامعه ی کنونی که رشد خانواده های تک فرزند بسیار زیاد شده است.